( 484) در یکى گفته که: آنچه ت داد حق |
|
بر تو شیرین کرد در ایجاد حق |
( 485)بر تو آسان کرد و خوش آن را بگیر |
|
خویشتن را در میفگن در زحیر |
بر تو شیرین کرد در ایجاد حق: یعنی در ایجاد تو پروردگار لذت های زندگی مادی را برتو شیرین کرده است، ازآنها بهره مند شو.
بر تو آسان کرد: که در قرآن آمده است:« فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى»[1] که مفسرین آن را بمعنى تسهیل طاعت گرفتهاند.
زحیر: بیمارى پیچش، مجازا، رنجورى، کلفت و مشقت، یعنی خود را با ترک لذت ها دچار درد ورنج مکن.
( 484) در یک طومار مىنویسد آن چه را که خداوند بتو عطا فرموده همان چیز را در خلقت در مذاق تو شیرین و مطبوع قرار داده.( 485) خداوند کار را بر تو آسان کرده همان را که داده است بگیر و خود را بزحمت و مشقت مینداز و ناله مکن.
مقصود مولانا آنست که انسان داراى شهوات و آرزوها و نیروهایى است که براى نیل بدانها آفریده شده است و انسان باید که بفطرت بر گردد و از حکم ایجاد تبعیت کند زیرا شهوت بحکم حق تعالى در انسان بوجود آمده و اجزاء بدن هر یک وظیفهاى در نیل بدانها دارد که آن نیز عطا و حکم خداست و معنى (آسان کردن) اعطا و ایجاد همین آلات حسى است. و گمان مىرود که (آسان کردن) مرادف تیسیر است.
( 486) در یکى گفته که بگذار آن خوَد |
|
کان قبول طبع تو، ردّ ست و بد |
( 487) راههاى مختلف آسان شده ست |
|
هر یکى را ملتى چون جان شده ست |
( 488) گر میسّر کردنِ حق َره بُدى |
|
هر جهود و گبر از او آگه بُدى |
کان قبول طبع تو ردست و بد: باز وزیر ریا کار در طوار دیگر می گوید« آنچه را طبع انسان دوست می دارد، مردود است وباید ازآن بگذری.
راههاى مختلف آسان شده ست: یعنی صرف آسانی راه ملاک نیست، نباید آسان اندیش بود.
ملتى :یعنی مذهب
گر میسّر کردنِ حق َره بُدى: دلیلی است برای بیت قبل، یعنی اگر انسان در مذهب آزاد اندیش واسان گیر باشد، هر نامسلمانی هم می توانست ادعا کند که از راه حق آگاه است.
( 486) در طومار دیگر مىگوید از آن چه دارى و براى تو میسر است بگذر آن چه که طبع تو قبول مىکند مردود و بد است.( 487) راههاى خلاف است که آسان است و هر ملتى چون جان شیرین آن را در آغوش کشیده.( 488) اگر آن چه را خدا آسان کرده راه مستقیم بود هر گبر و جهودى راه حق را مىشناخت.
مولانا می گوید : بطورطبیعی هر چه موافق میل و طبع آدمى است براى او مطلوب و محبوب است ولى همیشه موافق مصلحت او نیست چنان که هر خلاف و معصیتى که از انسان سر مىزند محبوب و مطلوب و موافق میل اوست و الا مرتکب آن نمىشد در صورتى که ما خلاف و معصیت را نمىپسندیم و اورا مجرم می شمریم مجازات مىکنیم . پس تبعیت از قوانین و شرایع امرى ضرورى است براى آن که وقتى میل و شهوت بجوش مىآید مصلحت در حجاب مىرود و انسان دانسته یا ندانسته بضرر خود اقدام مىکند آن گاه برین مطلب دلیل مىآورد که مذاهب مختلف هر یک براى پیروان خود مطلوب است و تبعیت از آنها آسان شده است و بهمین نظر از مذهب دیگر پیروى نمىکنند و جان و مال خویش را در راه تایید و نصرت مذهب خود مبذول مىدارند و اگر ما تیسیر حق « آنچه خداوند بر بنده آسان می کند» را شایستهى آن بدانیم که هرمذهبى و طریقتى قابل اتباع باشد بنا بر این حکم کفر و ایمان و ضلالت و هدایت مرتفع مىشود در صورتى که بحکم شرایع مومن و کافر امتیاز دارند و براى هر یک حکمى از سعادت و شقاوت و پاداش و کیفر معین شده است.
( 489) در یکى گفته میسر آن بود |
|
که حیات دل، غذاى جان بود |
( 490) هر چه ذوق طبع باشد چون گذشت |
|
بر نیارد همچو شوره ریع و کشت |
( 491) جز پشیمانى نباشد ریع او |
|
جز خسارت پیش نارد بیع او |
( 492) آن مُیسَّر نبود اندر عاقبت |
|
نام او باشد مُعسَّر عاقبت |
( 493) تو، مُعسّر از میسّر باز دان |
|
عاقبت بنگر جمال این و آن |
میسر: را دراینجا به معنی دیگر می گیرد، ومی گوید: میسر، یعنی آنچه خداوند بر بنده آسان می کند، بدیهی است که این میسر، غذای روح وحیات دل است.
ریع: بالیدن، نمو، فزونى و زیادت محصول، منظور این است که آنچه طبع انسان می پسندد نُموّ و رشد ندارد ونباید آن را پرورش داد.
جز خسارت پیش نارد بیع او: یعنی پرورش داده خواسته های موافق طبع انسان زیان دارد وحاصلش پشیمانی است وخریداریش زیان به دنبال دارد.
مُعسَر: چیزى دشوار کرده، دشوار وناخوش آیند.
تو مُعسّر از میسّر باز دان: یعنی کارهایی که ظاهراً آسان وخوش آیند است به دلیل عاقبت آن در واقع دشوار وناخوش آیند است، باید واقعیت مسئله را دریابی.
( 489) در جاى دیگر مىگوید راه آسان آنست که دل را حیات بخشد و جان را غذا دهد.( 490) چیزى که مطبوع طبع باشد وقتى به آن عمل کردى و گذشت مثل زمین شورهزار ثمر و حاصلى از آن بدست نخواهد آمد. ( 491) حاصل آن جز پشیمانى و سود آن جز زیان نخواهد بود.( 492) پس عاقبت تو در واقع آسان نبوده بلکه او را باید مشکل نام نهاد.( 493) تو عاقبت هر چیز را نگاه کن و آسان را از مشکل تمیز بده.
این ابیات ومحتوای آن مبتنى است بر تفسیر مِیسَر و مُعسَر بدین گونه که میسر چیزى است که موافق مصلحت و سبب پیش رفت و ترقى آدمى در مدارج کمال باشد و در نتیجهى سعادت و مسرت ببار آورد و بحسن خاتمت و عاقبت منتهى گردد نه آن چه موافق میل و طبع باشد که سرانجام آن پشیمانى و افسوس است چنان که مردم هوى پرست وقتى لگام از سر توسن شهوت بر مىگیرند و در مراتع کام و آرزو، رهاش مىکنند دمى چند خوش و شادمان مىگردند و چون روزگار، آن قوى را در هم مىشکند یا بحکم قوانین و شرایع بمجازات کشیده مىشوند انگشت ندامت بدندان مىگزند و بر عمر رفته و تباه کرده افسوس مىخورند.
و معسر هر چیزى است که سرانجام آن پشیمانى باشد و به افسوس و اندوه گراید و آن عملى است موافق طبع و مخالف مصلحت و آسان کردن و دشوار ساختن که در قرآن و حدیث آمده اشارت بدین معنى است. و این تفسیر نزدیک است بدان چه ما از گفتهى مفسرین دربارهى: فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى نقل کردیم. لفظ: (معسر) مستفاد است از آیهى: فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى[2].
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |